این روزها، روزهای خیلی سختیه...دو سه روز آخر هفته گذشته قم بودیم. ریحانه هم خیلی خوشحال بود و فکر کنم بهش خیلی هم خوش گذشت ولی جمعه که بر می گشتیم خیلی حالش رو به راه نبود. حتی اون پسر عموها و پسر عمه هاش رو هم که دید خیلی باهاشون بازی نکرد. شبش تا صبح سرفه میکرد و طقلی یه لحظه هم نتونست بخوابه. تا حالا چنین سابقه ای نداشت. خیلی اذیت شد. صبح که بردیمش دکتر، همینکه دکترش معاینه ش کرد گفت خیلی حالش بده و ببرید بیمارستان تا مجرای تنفسیش با دستگاه و ... بهتر بشه. اونجا هم همینکه معاینه ش کردند دستور بستری دادن... چیزی که همه مون ازش واهمه داشتیم... تو بخش مراقبت های ویژه کودکان (آی سی یو) بستری شد و زیر دستگاه و نظر دکتر.... حال و روز درستی اصلا ندارم. اینم الان که اومدم خونه وسیله براشون ببرم نوشتم تا هر کی دید یه دعای ویژه برا همه مریضا و مخصوصا ریحانه ما بکنه تا خدا کمک کنه و ان شا ا.. زودتر برگرده خونه....خیلی حالم بده...
اینم چند تا عکس همون سفر آخریمون به شهر قم
بقیه عکسهای سفر قم رو اینجا ببینین. دعااااااااا و سوره حمد برا ریحانه یادتون نره